۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

به بهانه فيلترينگ قاراقاشقا در شب بيست و دوم بهمن- نامه به فيلترينگ

شب بيست و دوم بهمن 89شبي كه سي و دو سال قبل قرار بود ما را به صبح عدالت و آزادي رهنمون شود شبي شد كه وبلاگ قاراقاشقا كه نسخه دوم وبلاگ اورمو آزه ربايجانين قلبيدير مي باشد فيلتر شد. در واقع من اين بلاگ را براي راحتي خوانندگانم كه در ايران زندگي مي كنند ساخته بودم كه بتوانم حرف هايم را به گوش آنان كه شنوايش هستند برسانم . اكنون كه فيلترينگ يا دستگاه سانسور فضاي مجازي اين را برنمي تابد لذا تصميم گرفتم بقيه فعاليتم را در آدرس قبلي ادامه دهم و ديگر مطلب ديگري در اين وبلاگ درج نخواهد شد. لذا دوستاني كه به من سر مي زنند لطفا به آدرس  www.urmulutaymaz.blogspot.com مراجعه كنند. اما آخرين مطلب قاراقاشقا:
به بهانه فيلترينگ قاراقاشقا در شب بيست و دوم بهمن- نامه به فيلترينگ
آقاي فيلترينگ سلام

۱۳۸۹ بهمن ۱۸, دوشنبه

نگاهي به سير تاريخي تقسيمات كشوري ايران(قسمت دوم : بعد از اسلام )

بعد از ورود اسلام ، تا مدتها تقسيم كشور به چند بخش يا استان مفهومي نداشت . برخي از نقاط مانند طبرستان و ديلمان يا گيلان از خلفا اطلاعت نمي‌كردند . امراي محلي در اين مناطق حكومتهاي مستقلي تشكيل داده بودند .
پس از آن كه نفوذ خلفاي بغداد كاهش يافت ، دولتهاي نيمه‌مستقل و مستقل نظير طاهريان ، صفاريان ، سامانيان ، آل‌زيار ، آل‌بويه و غيره يكي بعد از ديگري بر روي كار آمدند . ايران به صورت يك پارچه نبود و حوزه‌هاي قدرت در نقاط مختلف وجود داشت . از اين دوره‌ها و پس از آن تا دوره ايلخانيان اطلاعات كافي در ارتباط با وضعيت تقسيمات كشوري وجود ندارد . اصولاً‌ به علت وجود قدرتهاي متعدد و حكومت‌هاي منطقه اي تقسيمات استاني نمي‌توانست مفهومي داشته باشد . طبق اطلاعاتي كه حمدالله مستوفي در تاريخ گزيده مي‌دهد ايران در دوره شاهان مغول شامل 20 بخش بوده كه عبارتند از ، عراق عرب ، عراق عجم ، آذربايجان شامل آران و مغان ، شيروان ، گرجستان ، ملك‌روم ، ولايت ارمن(توجه داشته باشيد اين قسمت در سوريه فعلي واقع شده نه ارمنستان فعلي كه در دوران استيلاي روس ها از آزربايجان منفك شده است) ، ديار بكرو ربيعه ، كردستان ، خوزستان ، فارس ، شبانكاره ، كرمان ، مكران و هرمز ، مفازه ميان كرمان و سيستان ، قهستان و نميروز و زاولستان ، خراسان ، مازندران ، قومس و جرجان ، گيلان . اين تقسيمات پس از مغول اندك اندك فراموش شده و بالاخره در دوران صفويه تقسيمات جديدي شكل گرفت  . براساس برخي از مدارك در زمان شاه اسماعيل اول ، ايران 19 ايالت داشته است كه در اداره اين مناطق از عناوين مختلفي مانند خان ، سلطان و بيگ استفاده مي‌شد . حكام ايالت بزرگ را خان و حكام كم‌ اهميت‌تر را سلطان مي‌خواندند . در دوره جانشينان شاه اسماعيل ترتيب ديگري داده شده كه برطبق آن ايران به 4 والي‌نشين و 13 بيگلربيگي‌نشين تقسيم گرديد . والي‌نشين مربوط به ولايات بزرگ و بيگلربيگي نشين‌ها مربوط به ولايات كوچك بود.

نخستين قانون تقسيمات كشوري

نگاهي به سير تاريخي تقسيمات كشوري ايران(قسمت اول : قبل از اسلام )

توضيح مهم : كلمه ايران در اواخر سلطنت قاجار و به طور رسمي پس از به قدرت رسيدن سلسله پهلوي به جغرافياي سياسي فعلي ايران اطلاق شده است . قبل از آن اين مجموعه از ممالك كه گاهي به صورت متمركز و در اكثر مواقع به صورت غير متمركز اداره ميشد به نام سلسله هايي كه بر آن حكم مي راندند شناخته ميشده است. مثلاً پرس قبل از اسلام و صفويه يا خوارزم  پس از اسلام . ايران در شاهنامه فردوسي به كرات تكرار شده و نام سرزميني بوده در استان فارس و قسمتي از استان هاي همجوار و در كتب تاريخي معتبر و در زبان اصلي اين كتب هيچگاه نامي از ايران برده نشده است . بنابراين هرجا در مقاله زير از نام ايران استفاده شده است فقط به جهت اختصار و جلوگيري از طولاني شدن بحث مي باشد و سنديت تاريخي ندارد و مقصود نام سلسله يا حكومت حاكم بر اين جغرافيا در زمان خويش مي باشد.
فلات ايران و كشورهاي همجوار فعلي هزارها سال پيش از اين مامن بشر بوده است. تمدن هاي درخشان بين النهرين ، سومري ها (به باور ما پرو تورك هستند) ، ايلاميها ، بابلي ها ، آشوريها ، هيت هيت ها ، ماننا ها و ديگران هركدام در رقابت با  يكديگر گاهي به جنگ و گاهي به صلح پايه هاي تمدن بشري را ريخته اند. با دسيسه يهود و راهنمايي آنان كمي بيش از 2500سال قبل هخامنشي ها از استپ هاي روسيه به جنوب آمده و

۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

یورونیوز: آموزش زبان و چند تجربه اروپایی

مجسم کنید توانایی یادگرفتن چند زبان را دارید؟
در حالی که برخی زبان ها گسترش می یابند، برخی دیگر از میان می روند.
تجربه ایرلندی ها
در آموزشگاهی در حومه دوبلین، زبان ایرلندی به کودکان یاد داده می شود. بسیاری از این کودکان در خانه ایرلندی صحبت نمی کنند اما والدینشان می خواهند آنها در کنار انگلیسی، با زبان و فرهنگ نیاکانشان که سه هزار سال قدمت دارد آشنا شوند.
اگر کارشناسان درست بگویند، به اصطلاح دو زبانه ها در حل مسائل مستعد ترند. برای این کودکان یاد گرفتن انگیسی و ایرلندی مثل یک بازی است.
در یک جامعه چند فرهنگی، فراگیری زبان ایرلندی تحمیل نمی شود بلکه ترغیب می گردد. این سیاست انستیتویی است که زبان ایرلندی را تدریس می کند.
با توجه به پی آمد بحران اقتصادی در ایرلند، مردم اکنون وقت بیشتری برای کشف مجدد زبانشان دارند و از آن استقبال می کنند.
لوگزامبورگ چند زبانه

۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

موقعيت زبان تركي در ايران از نظر سياحان اروپائي - م. باهارلي

موقعيت زبان تركي در ايران از نظر سياحان اروپائي: پيترو دلا واله، آدام اولئاروس، شواليه ژان شاردن، سر توماس هربرت، انگلبرت كمپفر، رافائل دومان
دور نيست كه زبان تركي در ايران دوباره يكي از زبانهاي رسمي دولت مركزي كشور شود. "دوباره" گفتم زيرا كه تا آغاز سلطنت پهلوي در يكهزار سال اخير وضعيت كمابيش اين چنين بوده و تا ساقط شدن آخرين سلسله شاهي تركي-آزربايجاني يعني دولت قاجار نيز ادامه داشته است. زبان تركي زبان ادبي٬ ديني٬ درباري٬ نظامي و به همراه زبان فارسي٬ زبان ديپلماسي داخلي و خارجي و

۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

خشک شدن دریاچه ارومیه فاجعه نیست!!!

معاون وزارت کشور و رئیس سازمان مدیریت بحران: خشک شدن دریاچه ارومیه فاجعه نیست!!!

جناب معاون وزیر هم از آکسفورد آمده اند؟


متن زير قسمتي از يك مقاله بسيار زيبا ولي طولاني است . به سبب طولاني بودن مطلب فقط يك قسمت از انتهاي مقاله را در اينجا درج مي كنم . علاقه مندان مي توانند همه مطلب فوق را در آدرس : http://www.aebadi.com/archives/4916#comment-1954 بخوانند.

من می دانستم که در کشورمان سازمانی به نام ” مدیریت بحران کشور” وجود دارد و همیشه با خودم می گفتم وقتی که مرگ دریاچه ارومیه با این سرعت در حال وقوع است و خشک شدنش بزرگترین فاجعهء محیط زیستی در ایران و حتی در کل خاورمیانه محسوب میشود ، پس چرا سازمان مدیریت بحران کشور در این مسئله دخالتی نمی کند و در حل این بحران مقامات و مسئولین سازمان محیط زیست کشورمان را تنها گذاشته است و یا اگر در این زمینه کاری کرده است ، چرا خدمتش به محیط زیست مملکت و آگاه کردن مقامات عالی کشورمان از این فاجعه تاکنون نمودی عینی و عملی نداشته است؟ کمتر کسی از دوستداران محیط زیست در ایران هست که نداند مقامات سازمان محیط زیست کشورمان بهرحال در مقابل وزارت خانه های قدرتمندی مانند وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی و وزارت راه و ترابری واقعا” توان چندانی ندارد و برای احقاق حق دریاچهء ارومیه و گرفتن حقابهء آن از سدهای موجود بر رودخانه های منتهی آن و نیز متوقف کردن ساخت سدهای بی مطالعهء بیشتر در آن حوزهء آبی کار چندانی از دستش بر نمی آید . به همین دلیل ، در شگفت بودم از سکوت سازمان مدیریت بحران کشورمان در این ماجرا . تا اینکه چند روز پیش متوجه شدم  ریاست محترم آن سازمان سکوت خودش را در این زمینه شکسته و در مصاحبه ای با سایت خبری و تحلیلی دادنا به ابراز نظر دربارهء خشک شدن و مرگ دریاچهء ارومیه پرداخته است. عنوان آن مصاحبه هم این بود که ” خشکی دریاچهء ارومیه فاجعه نیست ” . جناب حسین باقری در این مصاحبه می گوید : ” به نظر من خشک شدن دریاچه ارومیه فاجعه نیست . در دنیا وقوع چنین اتفاقاتی طبیعی است و دریاچه هایی خشک می شوند و بعد از مدتی دوباره پر آب می شوند. ضمن اینکه سازمان حفاظت محیط زیست نیز برنامه ای برای جلوگیری از خشکی دریاچه ارومیه در دست اجرا دارد و این مشکل مقطعی و کاملا طبیعی است و حتما رفع می شود” . حسین باقری در پاسخ به سئوال دیگر خبرنگار دلسوز و مطلع دادنا که معترضانه می پرسد : اما آقای باقری ، شصت درصد از دریاچهء ارومیه به شوره زار تبدیل شده است ، چگونه چنین مشکلی مقطعی طبیعی هست؟  با خونسردی جواب می دهد ” به طور قطع این مشکل حل می شود . تاکنون ده ها بار در دنیا دریاچه هایی کاملا خشک شدند و دوباره مانند روز اول شده است. در کشور ما دریاچه هامون بعد از سه سال شرایط سخت، مانند گذشته پر آب شد. خیلی سخت نگیرید حتما درست می شود . بنده به مردم و دوستداران محیط زیست این خبر خوش را می دهم که صددرصد خشکی دریاچه ارومیه حل می شود و مانند گذشته می شود حتی پر آب تر و بهتر هم خواهد شد.” (مشروح مصاحبهء ایشان را در اینجا بخوانید) . و به همین سادگی سخنش را به پایان می برد . جناب آقای حسین باقری نه تنها ریاست سازمان مدیریت بحران کشور بلکه معاون وزیر محترم کشور هم هست . ایشان علاوه بر اینها مطالبی را نیز دربارهء علل و عوامل و ابعاد آتش سوزی های گستردهء اخیر در جنگلهای کشورمان فرموده اند که نقد و بررسی شان را می گذارم برای مطلبی جداگانه و در فرصتی دیگر . اما آنچه که باعث شگفتی من شد سطح نازل اطلاع ایشان از علم جغرافیای طبیعی و نیز بینش غیر علمی و  ساده انگارانهء ایشان نسبت موضوع خشک شدن دریاچهء ارومیه بود . با توجه به تمام توضیحات علمی و تاریخی و بررسی های تطبیقی جغرافیایی و شرح و توضیحات آماری که در بالا نوشته ام ، قاعدتا” دیگر نیازی به نوشتن توضیحات بیشتری در این زمینه نمی بینم . ولی غرق این حیرتم که شخص شریف و بزرگواری مانند ایشان با این شناخت اندکی که از مبانی علوم طبیعی و جغرافیایی و اقلیم شناسی و زمین شناسی دارند ، چگونه مسئولیت سازمانی را بر عهده گرفته اند که کار اصلی اش مواجه شدن با بحرانهایی طبیعی و جغرافیایی و اقلیمی و از جمله خشکسالی و سیلاب و زلزله و آتش سوزی است؟

۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

İki xəbər və onalara bir şərh


Xəbərlər:
1) Xanim Qənirə Paşayeva bakidan Azərbaycan parlmaninin millət vəkili Tərənd xəbər ajansina İranin Azərbaycana qarşi siyasətlərinə etiraz edib və iranda yaşiyan Azərbaycanlilardan  istəyib ermənilərlə iş birliginə qarşi dursunlar.
2)Cənab Zahid Oruc millət vəkilli Azərbaycanilardan narkutic zəhərinə məroz qalmasinlar diyə istəyib İrana getməsinlər.
Şərh:
Sayin millət vəkililəri ilk oncə mən doğma boyumə bir Azərbaycanli olaraq sizi təkcə şimalin depotati deyil bəlkə cənobonda təmsilçisi olaraq görörəm. Necəki Azərbaycan cumhuriyətinidə cənoba qarşi surumlu bilirəm.Sizcə mərhom Elçibəydən sonra yurudulən eşitmədim, bilmədim,görmədim və cənobda yaşiyan Turklərə qarşi pasiv siyasətin sonuclari bundan ötə bir nəticəyə vararmmidi .Sizcə 5-6 il bondan əvvəl ki Təbriz, Urumiyyə ,Ərdəbil, Zəngan və 20 şəgərdə Azərbaycanlilarin geniş və kütləvi nimayişləri və qanli taptalanmasina heç bir depotatin və devlət mənsubunun reaksiya göstərməməsi bugunku soronlari doğmoyubdur mi? Bunca devlətin və millətin TV nə Radiolari cənobdan heç bir söz gətirmədən yuzlərcə saat yayin yapmalari bu günün səssizligin doğmayibdir mi?
Mənə hər zaman 35milyon turkun labi və əfkariomomiyəsindən Azərbaycan və Turkiyə devlətləri  nədən istifadə etmirlər boyuk soru işarəti oluşdurubdur.
Sizcə Azərbaycan və həmçinin Turkiyə devlətləri azca İranda yaşiyan turklərə qarşi ələni arxa cixsaydilar bugun İran devləti asimilasiyon siyasətlərin bugədər irəli surə bilərdiki bugun cənobda səs olmiyacag diyə bunca yardim Ermənistsna etsin?
Siz cox maraqli bir qonoya deyinibsiniz,məncə Azərbaycan gərək cənobdaki Azərbaycanlilardan yardim gözləsin ,amma yardim almaq öçön yardim edib və xalgina arxa çixmalidir,defansdan çixib ataqa geçməlidir. Yetərki bir neçə saat cənobon dili və şivəsinə oygun  telviziyalardan yayin yapilsin , cox az möddətdə sonuc verəcək. Sərhədlərdə və gumruklərdə ruşvətin qarşisi alinmalidi ki cənob xalgi şimalla irtibatlarin coxatsinlar,inanin Qarabağin açari Təbrizdə və onu almağa top və töfəng lazim dəyildir.